- حرفهایی دارم برای گفتن که اگه بگم یا بنویسم باز جنجال میشه ، دوباره میشه قضیه اون پست قبلیه اما خوب... مجبورم تحمل کنم و نگم .
- قبلا میخواستم از رویاهام بگم از چیزهایی که منو آروم میکنه یکیش اینه: دلم میخواد خونه ام طبقه ی آخر یه برج بلند باشه از همه بلندتر طوری که مجبور نباشم واسه پنجره ها پرده بذارم و دور تا دورش هم پنجره باشه اونوقته که زمستونها کنار شومینه یا اگه بخاری باشه بهتره ، روبروی پنجره میشینم و به برفهایی نگاه میکنم که شادن و رقصان ، چای داغ میخورم و کتاب میخونم در سکوت محض؛ حتی تصورش کلی منو آروم میکنه و بهم انرژی و آرامش میده حالا فکر کن که همچین اتفاقی هم بیفته.
پ.ن: فقط به خاطر تو، فقط به خاطر تو مصطفی چیزهایی رو که نوشته بودم پاک کردم همونطور که تمام حرفهایی که تاحالا زده ام به خاطر تو بوده، تمام جنجالهایی که درست کرده ام، تمام بحث و جدلها...
اینم به خاطر تو. گرچه ... هیچی ولش کن.